آساک۱۳

اَللّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافیةَ وَ النَّصْرْ وَ جَعَلْنا مِنْ خَیرِ انْصارِه وَ اعوانه وَ المُسْتَشْهَدینَ بَینَ یَدَیه

آساک۱۳

اَللّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافیةَ وَ النَّصْرْ وَ جَعَلْنا مِنْ خَیرِ انْصارِه وَ اعوانه وَ المُسْتَشْهَدینَ بَینَ یَدَیه

۱۴ مطلب با موضوع «Poetry13» ثبت شده است

همه چی آرامه من چقدر خوشحالم

| چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۶، ۰۷:۴۶ ق.ظ | ۱ نظر

همه چی آرومه من چقدر خوشحالم

گروهبان، نگهبان، گروهان، ارکانم

صبحانه، خاموشی، طبق برنامه سین

نظافت آسایشگاه، همه چی خوب تکمیل

همه جا آرومه، سربازا خوابیدن

شک نداری دیگه، تو به احساسِ من

اگه این آرامش، تو گروهانِ ماست

واسه خاطر، اینه جناب، یامی اینجاست

پس بگو من چرا خوش نشینم

| شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۴۵ ق.ظ | ۴ نظر

من که فرزند این سرزمینم

پس بگو من چرا خوش نشینم؟

من باید الان اون بالا باشم

پشت میز ریاست بشینم

کشورم، بود مملو از مسئولِ شیشلیک خوار

هر کدوم، می گیرند حقوقشونو چندین بار

برپا بود جشن حافظ، ای وزیرِ ارشادِ ملتِ ما

از اون طرف لغو کنسرت، شده مهم برا ملتِ ما

مستدام، بود کرسنت و حقوقِ بی پایان

حرفشون، بود مثل همیشه وی کن نات



اترکنامه

| پنجشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۵۷ ب.ظ | ۰ نظر

کاش می شد شهر را تخریب کرد

یا مسئولان را تهدید کرد

یا که باهم در کنار یکدیگر

در درون شهری آباد و جدید تفریح کرد

کاش می شد در میان مسئولان

قوچانی ای باوفا تشریح کرد

ای وطن ای شهرما قوچان من

می شود آیا تو را تخریب کرد؟

کاش می شد صدهزاران بودجه را

یک برای تو از آن تفریق کرد

می شود آیا برای تخریب این شهر پاک

مهلتی یک یا دو روز تمدید کرد؟

کاش می شد مثل آدم در میان جامعه

یک نماینده شهر تعیین کرد

می شود مرد در میان گوریان

مرده را در این دیار تمجید کرد

کاش می شد آقایان را یک به یک

در دیار شهر دور تبعید کرد

می شود به آقایان مدرک نداد

یک به یک درس را تجدید کرد؟

کاش می شد با کمی کرد ترک و فارس

شهر قوچان را یهو تبریز کرد

می شود خون جوان قوچانی

به جوش آورد و یهو لبریز کرد

کاش می شد با کمی هم اعتماد

برخی مسئولین را تشویق کرد

یا که اینکه با بدوبیراه و فحش

عده ای را هم به چیز تبدیل کرد

کاش می شد با یه پلک بر هم زدن

شهر از اینرو به آن تغییر کرد

می شود که یک مدال افتخار

به نماینده قبل تقدیم کرد

کاش می شد شهرمان قوچان را

از پی هم یک به یک تقسیم کرد

می شود آیا برای این کار

اندکی هم که شده تردید کرد

کاش می شد چاله های شهر را

با کمی هم خاک و خل تعمیر کرد

می شود طیارهامان را بدیم

با یه دونه هم دوچرخ تعویض کرد

کاش می شد بافت این شهر و دیار

را یه جور هم که شده ترمیم کرد

نه که با وعده وعید توخالی

فکر و ذکر مردمان تشویش کرد

کاش می شد معرفت را اندکی

در دیار و شهرمان ترویج کرد

می شود یک آدم یلاقبا

را به یک دکترتمام ترجیح کرد؟

...

شاعر: خودم

پ ن: این شعر رو ۱۳ اسفند سال ۹۰ روز اعلام نتایج انتخابات مجلس، در وصف هادی شوشتری  نماینده شهرمون گفتم، البته از شدت تنفر به ایشون

هتل ۰۴

| چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۳ ب.ظ | ۰ نظر

عشق یعنی یه یگان، یه یگانِ توی پادگان

 

عشق یعنی گروهانِ پنج باشی توی پادگان

 

عشق یعنی یه جناب، یه جنابِ ستوانِ تمام

 

عشق یعنی وکیلی، باشه فرمانده ی گروهان

 

من از تبارِ گروهانِ پنجِ گردانِ چارم هستم جناب

 

عشق یعنی استوار، سرکار استوار پادگان

 

عشق یعنی استوار، عبداللهی باشه تو یگان

 

عشق یعنی گروهبان، گروهبان اوّل تو یگان

 

عشق یعنی کوچک زا  یی باشه گروهبانِ گروهان

 

من از تبارِ گروهانِ پنجِ گردانِ چارم هستم جناب

 

عشق یعنی یه گردان، یه گردان چار تو پادگان

 

عشق یعنی که فوقِ دیپلم و لیسانسند تو یگان

 

عشق یعنی یه جناب، یه جنابِ سرهنگِ تمام

 

عشق یعنی اصغری، باشه فرمانده گردان چار

 

من از تبارِ گروهانِ پنجِ گردانِ چارم هستم جناب

 

عشق یعنی که سرباز، راحت باشه توی پادگان

 

عشق یعنی که زینتِ کشور باشی توی پادگان

 

عشق یعنی یه سرباز، به دست گرفته یه سلاح

 

عشق یعنی که میره، رژه جلو سرهنگ تمام

 

من از تبارِ گروهانِ پنجِ گردانِ چارم هستم جناب

 

عشق یعنی که غذات، باشه چلوکباب تو یگان

 

عشق یعنی نخوری، حتی یه روزم آش تو یگان

 

عشق یعنی که گشتی، یا نگهبان باشی تو یگان

 

عشق یعنی آماده، باش بخوره بهت تو یگان

 

من از تبارِ گروهانِ پنجِ گردانِ چارم هستم جناب

 

عشق یعنی که امیر، نداشته باشی تو یگان

 

عشق یعنی حسنی، باشه جانشینش تو یگان

 

عشق یعنی پادگانِ صفرچارِ بیرجند و تمام

 

عشق یعنی که هتل، باشه پادگان ارتش والسلام

 

من از تبارِ گروهانِ پنجِ گردانِ چارم هستم جناب

 

عشق یعنی بیدارباش، ساعت چارونیم تو یگان

 

عشق یعنی بخوابی، تا دو سه ساعت بعد آن

 

عشق یعنی خاموشی، ساعت نه شب تو یگان

 

عشق یعنی نخوابی، تا نیمه های شب تو یگان

 

من از تبارِ گروهانِ پنجِ گردانِ چارم هستم جناب

 

عشق یعنی دی وی دی، عشق یعنی سرصدا

 

عشق یعنی پادگان و رو سرش بزاره گروهان

 

عشق یعنی شکنجه، عشق یعنی گیرودار

 

عشق یعنی که بری، جلوی ستاد گردان چار

 

من از تبارِ گروهانِ پنجِ گردانِ چارم هستم جناب

 

عشق یعنی اردوگاه، بین جاده بیرجند زاهدان

 

عشق یعنی که بریم و غمی نباشه توی آن

 

عشق یعنی که سرما، عشق یعنی سوز و ساز

 

عشق یعنی منجمد، بشی توی اون آب و هوا

 

من از تبارِ گروهانِ پنجِ گردانِ چارم هستم جناب

 

عشق یعنی یه تیربار، باشه دست سرهنگِ تمام

 

عشق یعنی بگیره، تیربارو به سمتِ گروهان

 

عشق یعنی که فحش و، ناسزا بشنوی تو یگان

 

عشق یعنی که بشه، گروهانت سوّم تو گردان

 

من از تبارِ گروهانِ پنجِ گردان چارم هستم جناب

 

عشق یعنی که ترخیص، بشی توی یگان و تمام

 

عشق یعنی که بری، و نباشی توی گروهان

 

عشق یعنی خاطرت، به جا بمونه تو یگان


عشق یعنی که گردان، راضی باشه از دست یگان


من از تبارِ گروهانِ پنجِ گردانِ چارم هستم جناب

پ ن: این شعر رو دی ماهِ سال ۹۰ در وصف آموزشی ۰۴ خوسف گفتم. تو وبلاگ قبلیم جا مونده بود الان منتقلش کردم به اینجا

تو را دوست دارم ولی رو نکردم

| سه شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۳۰ ق.ظ | ۲ نظر

تو را دوست دارم ولی رو نکردم

هزاران گل یاس دارم ولی بو نکردم

همیشه سَرم منتهای الیه زمین بود

چشامو من این سو و آن سو نکردم

ندانم کجایی در این ارض واسع

ولی لاجرم، کجا و کی و کو نکردم

از آن لحظه که دیدمت در خیابان

به پیش همه که هیاهو نکردم

چه زیبا جمال و چه زیبا کمالی

کنار تو حتی حسادت به یک قو نکردم

شگفتا که از حرف مردم که گویند یک سر

منِ ساده دل به تو هیچ خو نکردم

همه از تو و آن سیه موی و قامت بگفتند

ولی دست آخر بگفتی عزیزم که من شو نکردم

چقدر هم سبک، بی هوازی، خلا، مردم شهر 

 توی هر مکانی که من آی لاوی یو نکردم

عزیزی عزیزم، عزیزم عزیزی

تو را دوست دارم ولی رو نکردم

*******

پی نوشت: جا داره همین جا از مرحوم قیصر امین پور معذرت خواهی کنم چون اصلا حواسم نبود که شعری که دارم می گم رو ایشون قبلاً گفتن خخخ

تو را دوست دارم، ولی رو نکردم 

فقط شعر گفتم، هیاهو نکردم 

نگفتم، که روزی که گفتم بگویی:

کف دست خود را که من بو نکردم! 

ضمیر مخاطب برایم تو بودی 

به غیر از تو، من، قصدی از «او» نکردم 

سرم با تو چرخید هر سو که رفتی 

دلم را به غیر تو هم سو نکردم 

به پیش حسودان تو اعتنایی 

به یاوه سرایی بدگو نکردم 

خودت را، خودت را... تو را دوست دارم 

تو را دوست دارم، ولی رو نکردم

"زنده یاد قیصر امین پور"

غم مخور

| سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۵۴ ق.ظ | ۰ نظر
غم مخور، معشوق اگر امروز و فردا می‌کند

واسه این است که درسش مانده

مدرکش را که بگیرد، میشود او دربست

بانوی این کلبه و کاشانه ی وامانده

(شاعر: خودم)

بزمُ السَّرا

| پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۰۹ ق.ظ | ۱ نظر

در این حین، تهمینه پا تِلوِزُن

شبکه خبر بود و سلمانی و یک سَخُن

خبرِ مهم، حتی از آب و دون

بگفتند که وامها شده ده میلون

خبر که به گوش عروسش رسید

بشد رنگ رخساره چون گچ، سپید

ملاقه و سیخ را بیانداخت، زِر

به رستم بگفت ایکسکیوزمی، سِر

که لعنت به غار و به کار و به یار

| سه شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۰۷ ق.ظ | ۲ نظر

چو اسفندیار آمد اندر سرا

همه حرف از او بود و از مَهلَقا

به ناگه مُشَمّای میوه از دست، بریخت 

به سویِ بابا رستمِ خود گریخت

نُمُخاست داماد شِه، اسفندیار

که لعنت به غار و به کار و به یار

به پیشش بیامد عروس، مهلقا

یه دستش مِلَقَه یه دست سیخ داغ

مُرِ نِمَیی به درک بُر بابا

مُرُم پیش بابام تا سفید رِ موهام

چو رستم که آمد از پارکینگ

بدید مهلقا رِ بِسانِ واکینگ

به یک دست مِلَقَه به یک دست سیخ

اویَم گرز رِ آوُرد و گفتش هیییییی

حالا جنگ رستم با عروس شنو

هَمَه جور شنیدی این هم شنو

پ ن: به علت بی اعصاب بودن مهلقا تمامی بیت ها قافیه ندارد خخخ

پ ن۲: قسمت قبل را می توانید از اینجا بخوانید.


شعری با لهجه قوچانی (خشم استاد)

| چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۵۴ ق.ظ | ۰ نظر

دیشب خواب استاد و دیدُم دوباره

دیدُم که لبخندی بر چهره داره

وقتی که نزدیک استاد رسیدُم

تازه فهمیدُم که چی تو سرش داره

نگاش کِردُم، ایجوری کِرد*۱

صداش کِردُم، یجوری کِرد

صدام لرزید، چشام گریون، ایجوری کِرد*۲

استاد فقط بیست پنج صدم، جون حُسینت

ای ترم، ترمِ آخرُمه، جونِ حُسینت

استاد که  ای حرف رِ شنید

یهویی از جایش پِرید

یک چَک که تو گوشُم کِشید

حسابِ کار دستُم رِسید

خونِت مگه رنگین تر از الباقیایِ

جونِت مگه عزیزتر از الباقیایِ

از او جایی که مُ تِ رِ  خیلی مُخامِت

ترمِ بعدَم هستی پیشُم، جمع کن پِلاسِت

(شاعر: خودم)

پ ن: ۱و۲: حالت اَخم


به سراغ من اگر می‌آیید؛ پشت یک نیسانم

| شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۵۰ ق.ظ | ۰ نظر

به سراغ من اگر می‌آیید

پشت یک نیسانم

پشت یک نیسان جایی است

که فقط لوتی‌ها

می‌نشینند در آن

پشت نیسان

تا بخواهی جا هست

همه خربزه‌ها

همه آلوها

می‌شوند آنجا جا

من صدا در دادم

تا خرند آن‌ها را

تا که پولی به کف آرم و به غفلت نبرم

به سراغ من اگر می‌آیید

جیب‌تان پر پول

لبتان خندان باد