آساک۱۳

اَللّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافیةَ وَ النَّصْرْ وَ جَعَلْنا مِنْ خَیرِ انْصارِه وَ اعوانه وَ المُسْتَشْهَدینَ بَینَ یَدَیه

آساک۱۳

اَللّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافیةَ وَ النَّصْرْ وَ جَعَلْنا مِنْ خَیرِ انْصارِه وَ اعوانه وَ المُسْتَشْهَدینَ بَینَ یَدَیه

بزمُ السَّرا

| پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۰۹ ق.ظ | ۱ نظر

در این حین، تهمینه پا تِلوِزُن

شبکه خبر بود و سلمانی و یک سَخُن

خبرِ مهم، حتی از آب و دون

بگفتند که وامها شده ده میلون

خبر که به گوش عروسش رسید

بشد رنگ رخساره چون گچ، سپید

ملاقه و سیخ را بیانداخت، زِر

به رستم بگفت ایکسکیوزمی، سِر

بشد نادم و رفت به پیشِ اسی

اسی هم نگو لینونل مسی

همی شاد و خندان و آواز خوان

دوتایی برفتند، نشستند به پا،عقد خوان

سیاوش بیامد، با تُنبَکِش

بخواند و کمی قِر بداد، آخرِش:

«چو آن کوچه تنگ است، در آن محل

یقینا عروسش قشنگ است، در آن محل»

چو عاقد بیامد به بزمُ السَّرا

بخواند خطبه و بله گفت، مهلقا

همه شادی و دست و جیغ و هورا

سکینه و صغری و اقدس آنا

چو مهمانی به آخر خود رسید

همه صحبت از وام ده تایی بید

به پای یکی سیستم ِایکس پی

نشست رستم و رفت تو سایتِ همی

نویسد همی نام اسفندیار

بغل دست آن بانوی باوقار

بزد دکمه ی تایید و ثبت شد

همه خانه ی خود روند، چون نخود


برای خواندن قسمت قبل اینجا کلیک کنید.


نظرات  (۱)

  • خبرگزاری قوچانی
  • :)))))))))

    اَی بِگَردٌمِت
    پاسخ:
    سرت گیج مِرِها خخخ

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی