آساک۱۳

اَللّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافیةَ وَ النَّصْرْ وَ جَعَلْنا مِنْ خَیرِ انْصارِه وَ اعوانه وَ المُسْتَشْهَدینَ بَینَ یَدَیه

آساک۱۳

اَللّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافیةَ وَ النَّصْرْ وَ جَعَلْنا مِنْ خَیرِ انْصارِه وَ اعوانه وَ المُسْتَشْهَدینَ بَینَ یَدَیه

گلابی/ فتوکاتور

| چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۵۷ ب.ظ | ۰ نظر

عباس وارد می شود/ فتوکاتور

| چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ق.ظ | ۰ نظر

سلام علیکم آقا محمود خوبی؟

| چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۱۶ ق.ظ | ۰ نظر

سلام علیکم آقا محمود، خوبی؟

نصف شبی درو چرا می کوبی؟

باز اومدی بگی که صبح شد پاشین

صبح شد و ظهر شد و غروب شد پاشین

باز اومدی بگی که وقت کاره

بابا چشای ما هنوز خماره

تا کی می خوای مزاحم ما بشی

تا کی می خوای وایسی و منت کشی

ببین همه خوابن از تو غافل

تو هم برو بخواب کنار ساحل

 

ولش بکن این ملتو بی خیال

برو سفر ایتالیا با عیال

تو هم بگو آزادی آی جوونا

تحریک بکن ملتو، مثل اونا

تو هم بگو گفتگوی تمدن

بعدش برو با لیزا رایس، نوش جون

 

ماها فقط خوراک خواب نازیم

بیدار بشیم واسه تو جوک می سازیم

می گیم که نقش یوسفو رد کردی

به دخترای احساسی بد کردی

 

می گیم زلیخا که پیر و کمون شد

یهو زیر کاپشن تو جوون شد!

بازم می خوای با ما کلنجار کنی؟

بازم می خوای 20ساعته کار کنی؟

 

چقدر می خوای تلاش کنی تو 4 سال

دورت تموم شد و نبرده ای حال

بودجه ملت دستته نشستی؟

زدی تو خط فقر و ساده زیستی؟

 


داستان نویسی

| سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر

جنگ اول:

- داستان کوتاه با رمان فرق دارد. با داستانک هم همینطور. من که آمار نگرفته‌ام، اما آنهایی که آمار گرفته‌اند می‌گویند معروف‌ترین داستان‌کوتاه‌های جهان حجمی بین دو تا چهار هزار کلمه داشته‌اند. 

- داستان کوتاه با دل‌نوشته و یادداشت هم فرق دارد. فرق‌شان هم در عناصر داخلی آن‌هاست که با هم در جلسات پیش رو بررسی می‌کنیم.

- برای پختن قرمه‌سبزی نیاز به حوصله و زمان دارید. یعنی اول پیاز و گوشت را تفت می‌دهید و بعد سبزی را اضافه می‌کنید و ... پس انتظار نداشته باشید در عرض یک دقیقه و همین اول کار بتوانید داستان بپزید.

- بیایید از همین اول به هم قول شرف بدهیم که تنبلی نکنیم. اگر قرار است تمرینی را بنویسیم، خب بنویسیم! و اگر قرار است داستانی را بخوانیم، حتما بخوانیم.

- این را هم گفته باشم که چیزهایی که می‌نویسم خلاصه آموخته‌ها و تجربیات شخصی من است که می‌تواند با نظر دیگران موافق یا مخالف باشد. از خواندن تمرین‌های‌تان (که نتیجه موافقت با حرف‌هایم است) خوشحال می‌شوم، از خواندن نقدها و بحث‌های‌تان هم همینطور.

- به فعال‌ترین عضو کارگاه در طول این پنج هفته، هدیه‌ای به رسم یاد بود (که جنبه مادی هم در کنار جنبه معنوی خواهد داشت!) داده می‌شود. همینطور داستان‌های نوشته شده در پایان کارگاه در سایت منتشر شده و به بهترین‌شان باز  هم همان هدیه بالا داده می‌شود.

 

چیز داستانی:

- اولین مبحثی که می‌خواهیم درباره‌اش صحبت کنیم «چیز» است. همان «سوژه»، «ایده»، «طرح یک خطی» یا هر «چیز» دیگری که اسمش را می‌گذارید. منظورم همان جرقه‌ای است که با کمی تمرین تبدیل به یک داستان آتشین می‌شود.

- ایده کجاست؟ این‌جا، آن‌جا، همه جا! ایده می‌تواند یک بو، یک صدا، یک اسم، یک عکس، یک ویژگی اخلاقی، یک نوع حس مثل زبری یا تیزی و ... باشد.

- سعی کنید ایده جمع‌کن خوبی باشید. از لابه‌لای حرف‌های مردم، از توی فروشگاه، از کنار پیاده‌رو، از هر جایی که نظرتان را جلب کرد، ایده‌ها را جمع کنید و یک جا یادداشت کنید که مطمئنا یک روز به کارتان می‌آیند.

- یادتان باشد تا وقتی اتفاقی در این ایده‌های ساده نیفتد، نمی‌توانند قابلیت تبدیل شدن به «ایده داستانی» را داشته باشند. یعنی «اتفاق» جز جدانشدنی آن «ایده» است. مثلا شیشه ادکلن برادرتان ایده داستانی نیست ولی وقتی از دست‌تان بیفتد و بشکند، می‌توانید دنباله تصورتان را بگیرید و از این «ایده داستانی» یک داستان بسازید. یا شکوفه‌های درخت توی حیاط شاید به تنهایی ایده داستانی نباشند، ولی وقتی تصور کنید که هر کدام بعد از باز شدن یک پرنده خواهند شد، کم کم آن جرقه داستانی در ذهن‌تان شکل می‌گیرد. 

- برای ایجاد کردن این اتفاق جوگیر باشید. جوگیری که همیشه بد نیست. به ساده‌ترین چیزهای اطراف‌تان جوگیرانه نگاه کنید و ببینید قابلیت همراهی با یک اتفاق و تبدیل شدن به یک داستان را دارند یا نه. (منظور از اتفاق، حادثه اصلی داستان نیست. فقط می‌خواهیم به چیزهای ساده، طور دیگری نگاه کنیم).

- یادتان نرود ایده مناسب با داستان‌تان را انتخاب کنید. مثلا زندگی غم‌انگیز مادربزرگ‌تان از بدو تولد تا کهنسالی، شاید موضوع خوبی برای یک رمان باشد، ولی قطعا برای داستان کوتاه نیست. حتی اگر یک روز از زندگی مادربزرگتان را بخواهید بنویسید، شاید برای یک داستان بزرگ‌سال مناسب باشد، ولی برای یک داستان کودک نیست. پس قبل از انتخاب ایده، تکلیف‌تان را با خودتان مشخص کنید که چه و برای که می‌خواهید بنویسید.

.............ٔ.....

منبع: سایت جیم jeem.ir

میوه از گ/ فتوکاتور

| دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر

مجسمه لاریجانی/ فتوکاتور

| دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر

فرشینگ/ فتوکاتور

| دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر

قالب مطالب

| دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر

در این مطلب می‌خواهیم در مورد قالب و فرم‌های نوشتن صحبت کنیم. خب ما کلی فرم و قالب در نوشتن داریم. از رمان و داستان کوتاه و مینیمال بگیر تا گزارش و یادداشت و مقاله و...

در مورد هر کدام هم کلی کتاب و جزوه تهیه شده است. ولی آیا کسی که به نوشتن علاقه دارد لازم است برود سراغ خواندن این چیزها؟ جوابش مشخص است.

اگر می‌خواهید نویسندگی را حرفه‌ای ادامه دهید، بله؛ حتما لازم است. ولی اگر هدف‌تان از نوشتن بنویسید صرفا بیان حرف‌ها و عقایدتان و به اشتراک گذاشتن آن است، من می‌گویم الزامی در کار نیست؛ البته حرفم به این معنی نیست که اگر رفتید سراغ خواندن مراجع مربوط به نویسندگی، ضرر می‌کنید.

پیشنهاد من به شما به جای رفتم به سراغ کتاب‌ها و جزوات آموزشی، خواندن نمونه‌های خوب است. مجلات را ورق بزنید و گزارش‌ها و یادداشت‌ها را بخوانید، در آن‌هایی که به دل‌تان نشست و از سبک نوشته‌ شدنش خوش‌تان آمد، دقیق شوید. ببینید مطلب چطور شروع شده، بسط داده شده و در انتها چطور جمع شده است. بعد سعی کنید همین روش‌ها را در مطالب خودتان پیاده کنید.

رمان و داستان بخوانید، ببینید نویسنده از چه زاویه‌ دیدی وارد ماجرا شده. توصیفات و عبارات بامزه را در ذهن‌تان نگه دارید. دقت کنید نویسنده چطور ماجرا را روایت می‌کند، کجا سرنخ‌ها را رو و چالش‌ها را به داستان اضافه کرده است. بعد شما هم می‌توانید با همین تجربیات هر وقت یک سوژه خوب داشتید، یک داستان قشنگ بنویسید.

حرف آخر این است، قبلا هم گفتیم در این پاتوق قصد نداریم مباحث خشک تئوریک را بیان کنیم. پس در مورد قالب و شکل و شمایل نوشتن مطلب باید بگویم هیچ توصیه‌ای بهتر از نگاه کردن به نمونه‌های خوب و تقلید از آن ندارم. این طوری بعد از مدتی و با تغییر در سبک‌ها، قطعا به مدلی خواهید رسید که منحصر به خود شماست.

.....................

منبع: سایت جیم jeem.ir

ریز کردن سوژه + خبرنگاری بی بی سی

| يكشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر

لان و در این‌جا قصد داریم تا در مورد یک موضوع مهم صحبت کنیم. این‌که حالا که یک سوژه خوب انتخاب کردیم و می‌دانیم که یک متن باید چه اجزایی داشته باشد و چه کیفیتی؛ اصلا چه چیزی بنویسیم؟!

مثلا من می‌دانم که نوشتن در مورد متکدیان خیابانی سوژه خوبی است، چون اکثر مردم با آن موجه شده‌اند و یک معضل اجتماعی است. اما وقتی پای نوشتن می‌آید، می‌مانم که خب حالا قرار است چه بنویسم؟! در حقیقت لازم است که من اول سوژه‌ام را ریزتر کنم و بعد هم مشخص کنم که چه باید نوشت. از کجا باید فهمید چه باید نوشت؛ این‌جا قرار است با بیان تجربیات‌مان چند راه حل مناسب پیدا کنیم.

 

|| نیاز و خواسته مخاطب را بشناس

اول این‌که من باید بدانم، چیزی که می‌خواهم بنویسم، یا باید نیاز مخاطب من باشد یا خواسته و علاقه او (البته این نیاز و خواسته در اکثر موارد مرز باریکی دارند و حتی در هم تنیده‌اند). پس با این اوصاف خیلی چیزهایی که در ذهن‌مان می‌گذرد را می‌شود گذاشت کنار.

در همین مثال متکدیان خیابانی، اگر من بروم و از اسم این آدم‌ها بنویسم که مثلا در محله ما 10 متکدی اسم‌شان اصغر است و 5 نفر کامبیز، نه نیاز مخاطب من است و نه خواسته و علاقه او. ولی اگر من بروم از درآمد آن‌ها بنویسم این چیزی است که مورد علاقه مخاطب است و برای خود من هم سوال است که این متکدیان چقدر در روز درآمد دارند؟ و برای شنیدن جوابش مشتاق هستم.

یا اگر بیایم و در مورد این بنویسم که دستور دین برای ما چیست وقتی کسی آمد جلوی‌مان و گفت به من کمک کن، بچه مریض دارم یا نسخه دکتر دارم ولی پول ندارم؛ این می‌شود تشخیص نیاز مخاطب. چون یک بچه شیعه باید بداند دینش و امامش در این باره چه چیزی گفته است.

* یک نکته مهم این‌که خیلی چیزها نیاز ماست، ولی بعضی وقت‌ها حال و حوصله خواندن و شنیدن در موردش را نداریم و بعضی وقت‌ها برعکس تشنه آن هستیم. تشخیص این زمان کار نویسنده آگاه است و در خوانده شدن مطلبش خیلی نقش دارد. این جور مواقع باید جو موجود در فضای مخاطب را درست درک کرد و این کار بیشتر با حضور و پرس و جو در آن جمع ممکن است.

 

|| این سوال‌ها را حتما از خودتان بپرسید

چند تا سوال هست که پرسیدن آن از خودمان، خیلی به این‌که چه چیزی بنویسیم کمک می‌کند.

- آیا نوشته من به حل معضل کمک می‌کند؟

- آیا اطلاعات یا نگاه جدیدی به مردم می‌دهد؟

- آیا از تکرار یک اتفاق بد جلوگیری می‌کند یا باعث تکرار یک اتفاق خوب می‌شود؟

.....................

منبع: سایت جیم jeem.ir

.......................

خبرنگاری به روش بی بی سی

دریافت
حجم: 1 مگابایت

شکسته نویسی + خبرنگاری رویترز

| شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر

| شکسته نویسی ممنوع!

شاید برای شما هم پیش آمده باشد. مطلبی برای ما فرستاده‌اید، مثلا این جمله در آن بوده «منم کتابو ورداشتم بردم انداختم توی گنجه قایم کردم.» بعد این جمله شما به این شکل تغییر پیدا کرده است. «من هم کتاب را برداشتم و داخل گنجه قایمش کردم»

بعد از انتشار مطلب، شما پیام زدید و با آرزوی سلامتی برای کسی که این بلا را سر مطلب شما آورده، از او علت را پرسیده‌اید.

اول بگویم که هیچ اجباری برای شکسته ننوشتن نیست. همان‌طور که خیلی از نویسندگان معروف مجلات، یادداشت‌های طنز خود را کلا شکسته می‌نویسند. ولی ما برای این تصمیم که در سایت جیم گرفتیم، چند دلیل داشتیم. دلایل‌مان را می‌گوییم، بعد در نظرات در موردش با هم صحبت می‌کنیم.

- انسان حافظه‌ای دارد از نوع دیداری. وقتی شما شکسته می‌نویسید، از خط الرسم آشنا با چشم مخاطب‌تان دور شده‌اید و این یعنی، مخاطب برای خواندن مطلب شما باید انرژی بیشتری صرف کند، علاوه بر این‌که سرعت خواندش کم می‌شود. گاهی هم این شکسته نویسی باعث کژتابی و اخلال در انتقال پیام می‌شود.

- دلیل دوم این است که شکسته نویسی جایی دارد، مثلا شما قصد دارید در نقل قول‌ها با شکسته نویسی مدل یا حس شخصیت نوشته خود را منتقل کنید. حالا اگر مطلب شما از اول شکسته نوشته شده باشد، شما از این فرصت طلایی محروم هستید.

- سوم این‌که کم کم با ورود گویش‌ها و لهجه‌ها، گاهی متن نا خوانا می‌شود. مثلا کل مطلب را به لهجه مشهدی نوشتن، فقط خواننده مطلب را به مشکل می‌اندازد.

یک مثلا می‌گویم خودتان قضاوت کنید.

** به کنار اون کودک رفتمو دیدم داره گریه می‌کنه، بهش گفتم چی شده؟ گفت: «مامانمو می‌خوام...» و دوباره زد زیر گریه.

** به کنار آن کودک رفتم. گریه می‌کرد. به او گفتم چه شده؟ گفت: «مامانمو می‌خوام...» و دوباره زد زیر گریه.

در کدام مورد حس بچه بهتر منتقل می‌شد؟ شما در جمله اول قدرت جمله «مامانمو می‌خوام» را از دست داده‌اید، چون کل متن به همین منوال نوشته شده است.

 

|| چیزی که مطلب را صمیمی می‌کند ادبیات مطلب است

بعضی از نویسنده‌ها به این دلیل شکسته می‌نویسند که فکر می‌کنند، در غیر این صورت، مطلب‌شان صمیمی نیست و مخاطب را پس می‌زند. در جواب این دوستان باید بگویم که این موضوع قطعا اشتباه است و مثال نقض برای این استدلال داستان‌های زیبای جلال آل احمد است. ادبیات داستان آن‌قدر روان است که هیچ وقت از خواندن آن خسته نمی‌شوی. جملات کوتاه، ادبیات نزدیک به گفتار، به دور از کلمات و اصطلاحاتی که برای گوش غریبه و سنگین باشد. البته که همه این ویژگی‌ها را دارد و شکسته‌نویسی ندارد.

شما با استفاده از ادبیات می‌توانید نوشته خود را صمیمی، جذاب، خواندنی و پر از احساس کنید.

یک مثال ساده می‌زنم. به جمله «من امروز به بازار رفتم» دقت کنید. ساختار جمله آن‌قدر کهنه و تکراری است که فکر می‌کنید این جمله از سال‌های اول ابتدایی تا الان جلوی چشم شما بوده. کافی است ده دقیقه به یک متنِ پر از امثال این جمله نگاه کنید تا حال‌تان از خواندن هر نوشته‌ای بهم بخورد.

حالا من با نزدیک کردن ادبیات همان جمله به گفتار، اصطلاحا از آن «آشنایی زدایی» می‌کنم. کافی است بنویسم «امروز رفتم بازار». این چیزی است که خواننده مطلب به جمله اول ترجیح می‌دهد. البته کار من در مبتدی‌ترین سطح (و شاید زیر آن) انجام شد. شاید کسی که دارد یک داستان می‌نویسد و می‌خواهد از زبان یک آدم عشق خرید این جمله را نقل کند بنویسد: «امروز بهترین لباسم را پوشیدم و به دیدن بازار عزیزم رفتم.»

در مجموع راه‌های زیادی برای آشنایی زدایی از متن وجود دارد. نزدیک کردن زبان نوشته به گفتار، استفاده از اصطلاحات و کلمات زبان محاوره یک صنف خاص یا مردم کف خیابان، کوتاه کردن جملات و خیلی چیزهای دیگر که من یاد ندارم و شما قرار است در نظرات به آن اشاره کنید.

..................

منبع: سایت جیم jeem.ir

....................

آموزش خبرنگاری به شیوه ی رویترز

دریافت
حجم: 526 کیلوبایت